مهدی باکری به روایت همسر شهید
مهدی یک جعبه ی مهمات را داده بود طبقه زده بودند و به جای کتابخانه
گذاشتیم کنار اتاق و کتابهایمان را چیدیم توش.
می گفت:« اگه وقت نمی کنم بخونم، اقلا که چشمم بهشون می افته خجالت می کشم.»
به من سپرده بود از المعجم آیات ایثار و شهادت و جهاد و هجرت را دربیاورم .
هربار می آمد چیزهایی که درآورده بودم ، می دادم بخواند.
و رحمت خدا بر شهداء باد که به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را
Design By Ashoora.ir & Bi simchiمرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ